جدول جو
جدول جو

معنی شیر دادن - جستجوی لغت در جدول جو

شیر دادن
(خُ تَ گِ رِ تَ)
شیر خورانیدن به بچه. شیر خورانیدن مادر یا دایه با پستان یا پستانک بچه را. ارضاع. رضاع. (یادداشت مؤلف). املاج. لبان. (منتهی الارب). تمهیق. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). ارضاع: ملح، شیر دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی). ملاح، شیر دادن کودک را با کودک دیگر. (منتهی الارب). ارغاث. (المصادر زوزنی) (یادداشت مؤلف) (تاج المصادر بیهقی). املاج، شیر دادن بچه. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) :
چنان است دادش که روباه پیر
نهد بچه را تا دهد شیر شیر.
اسدی
لغت نامه دهخدا
شیر دادن
نوشاندن مادر یا دایه شیر پستان خود را به کودک ارضاع
تصویری از شیر دادن
تصویر شیر دادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ بِ گُ کَ دَ)
در تداول عامه، اسیر و گرفتار ساختن کسی را که مخفی باشد، معرفی کردن و نشان دادن مخفی گاه کسی یا مقصری را: گیر دادن رفیق خود را. گیر دادن همدست خود را
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ تَ)
شخم کردن. شیار ایجاد کردن در زمین، و در غیر زمین نیز ممکن است بکار رود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ)
در لهجۀ خراسانی، بهم زدن. زیرو رو کردن: شورش مده غجمه میره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیع دادن
تصویر بیع دادن
ارمون دادن پذیرانه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر دادن
تصویر گیر دادن
((دَ))
بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بار دادن
تصویر بار دادن
اجازه دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیاردادن
تصویر شیاردادن
اکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
إمالةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
Slope
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
incliner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تنگ بزرگ مسی مخصوص شیر، عضو بدن حیوان
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر بده
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
inclinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
جھکانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
наклонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
neigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
нахиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
przechylać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
倾斜
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
ঝুঁকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
inclinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
เอียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
kuegemea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
傾斜する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
להטות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
inclinar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
miringkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
झुका देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
hellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیب دادن
تصویر شیب دادن
기울이다
دیکشنری فارسی به کره ای